یلدا 93
کیارش جونم همین سه سال پیش بود که شما یه موجود کوچولوی دوست داشتنی کنار سفره شب یلدا بودی این سومین یلدای ما در کنار شماست، ایشالا صد ساله بشی
امسال شب یلدا خونه بابایی و مامانی بودیم، این سفره ی خوشگل هم هنر دست خاله جان بهنازه، به به! به این همه سلیقه
آقا کیارش، هرسال آغاز زمستان و شب یلدا واسه ی ما یه حس خیلی خیلی خوب داره و اون نه تنها به خاطر این شب پر از خاطره ست، که بیشتر به خاطر تولد عزیز بابایی جون هستش، بابایی خوب بابایی مهربون تولدتون مبارکهمگیِ ما خیلی دوستتون داریم و واستون آرزوی سلامتی میکنیم ایشالا همیشه سایه تون بالاسر ما با سلامتی بمونه
اینم دستپخت مامانی که همیشه مزه ش زیر زبون ماست، ببین چه زحمتی کشیده، مرسی مامانیییییی
البته بعد شام همچنان نهضت خوردن ادامه دارد
حالا هم آخر شبه و ما عزم رفتن به خونه کردیم ولی شما سه تا از هم دل نمیکنین که!!! هی عکس و هی عکس، چه فایده که یه عالمه عکسای خوشگل از همه بود که نشد بذاریم