آقا کیارشآقا کیارش، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

عشق ما کیارش

29 ماهگی کیارش

1394/4/1 17:04
نویسنده : مامان و بابا
868 بازدید
اشتراک گذاری

 

درخت پرتقال ما امسال یه پرتقال خیلی خوش بر و رو داره، که هرچی من و شما سعی کردیم که بیخیال چیدنش شیم نشد که نشد، اینجوری شد که افتخار چیدن اولین و تنها پرتقال درخت کوچولوی باغچه مون به شما رسیدخندونک

 

بعد از خوردن اون پرتقال خوشمزه شما انرژی گرفتی و چنان اهتمام ورزیدی به صف کردنِ ماشین ها که نتیجه ش شد این قطار طولانی

 

البته چون موتورسواری خیلی تکراری شده، شما چاره ای نداری جز اینکه کامیون سواری کنی، فقط یه خرده سایزتون به هم نمیخوره که با در نظرگرفتن اینکه شما یه تجربه ی خوب در دوچرخه سواری با دوچرخه ی کوچیک داشتی این اصلن واست سخت نیست

 

وقتی هم که هر دو تا خیلی کسل کننده میشن شما روش های جدیدی برای تفریح کردن پیدا میکنی

 

با اینکه طبل خوشگله سهوا جا موند توی رشمه، ولی شما طبل زدن و به هیچ وجه فراموش نمیکنی که هیچ، بلکه روش های خیلی خیلی بهتری برای طبل زدن کشف میکنی، مثل اینکه خونه ی مامان جون با استفاده از سینی و قاشق چوبی و صدای بوم بوم گوش های ما رو مهمون میکنی به صدای طبلسبز

کلن خونه ی مامان جون وسایل جذابی داره واسه وقت گذروندن، یه موردش وزنه هاست، این وزنه ها رو دست میگیری هی میبری بالا هی پایین، اونوقت پشت سرهم میگی " من قوی من قوی"خنده

جمله های دو کلمه ای بامزه با کلمه من، که معنای یه جمله ی کامل و میرسونه ورد زبونت شده و با همین دو کلمه ای ها منظور کاملت و به ما میرسونی،"من انار من انگور" با همین دو جمله رفتی کنار باباجون که داشت میوه میخورد نشستی و خودت و شریک کردی در میوه ی باباجون

 

به جمع آش خورها خوش آمدی، ازت میپرسم واسه شام کتلت میخوای یا آش؟ با قاطعیت میگی " آش " آقای پدر اعتقاد داره کسی توی آش خوردن رقیب شما و خودش نمیشه راضی البته مامان خانم رو هم اضافه کنید به لیستتون چشمک

آقای پدر داره سعی میکنه که با شما شعرای جدید تمرین کنه، با هم دوتایی، مردونه، یه "توپ دارم" میخونین و کیف میکنین، سری از هم سوا دارین، شما هم پشت سر هم "تاب تاب عباسی" میخونی و دست آخر خودت و پرت میکنی توی بغل آقای پدر، البت به وقت ضرورت توی بغل بقیه هم پرت میشی!

الان هم دارین هم فکری میکنید برای چیدن یه طرح جدید قطاری، این قطار خوشگلم سوغاتی مامانی و باباییه از یزد و اصفهان

 

پسر من چون خیلی دوست داره به همه کمک کنه، اینجوری تو نوبت ایستاده که تو مراسم آب نارنج گیری به بابا جونش کمک کنه، نه گریه میکنی نه وسایل رو بهم میریزی فقط و فقط منتظر میمونی که بهت اجازه کمک بدن، باباجون هم چون دید شما حسابی مشتاقِ کمک کردنی از  کمک شما استفاده کرد، خداییش بابا جون کارت راه نیفتاد با کمک پسرم؟چشمک

 

 

چه شبیه امشب، شب دامادیه یکی از محبوب ترین افراد زندگی شما، شب دامادیه عمو حسین جان، شما هم رفتی آرایشگاه و حسابی خوشتیپ کردی، چشماتم حسابی پر خوابه اما راضی نمیشی که بخوابی، هی میگی موهام خراب میشه...بوس باور کن موهات خراب نمیشه عزیزدلم...بالاخره با قول آقای پدر و مامانی راضی شدی یه چرت کوتاه بزنی که واسه شب حسابی سرحال باشیمحبت

 

چه شبی بود اون شب و چه دامادی داشتیم و چه پسری که دست کم از داماد نداشتمحبت

 

گفتیم یه هوایی عوض کنیم و شما یه خرده طبیعت گردی کنی، نمیدونستیم که اردکای بیچاره گیر شما میفتنتعجب

 

نه انگار بیخیالشون نمیشی، با تمام قوا سعی داری که بری پیششون

 

یکی این بچه رو بگیره خنده

 

از خوشی های کوچیک من رفتن خرید با شماست، اینکه پا به پای ما راه میای، ففسه ها رو نگاه میکنی و خوراکی انتخاب میکنی، اینکه میبینم انقدر بزرگ شدی که باید به انتخابت احترام گذاشت و باهاش همراه شد، خیلی لذت بخشه، سلیقه ت هم ماشالا توی خرید کردن خوبه محبت

 

و ماشین ها همچنان به صف میشنخندونک

 

وای مامان کلی کیف میکنه که کارهاشو با کمک شما انجام بده، از اونجایی که شما هم خودت داوطلب همیشگی کمک به مامانی، مامان تصمیم میگیره که با شما یه پیتزای خوشمزه درست کنه، همه ی کیف با هم کار کردن به کنار، همین برق چشمات واسه مامان بسه، بس

 

اینم محصول مشترک کیارش و مامان، تمام زحمت پخش مواد با شما بوده البته من یه خرده مرتبش کردمخوشمزه

 

برای این که اشتهات به عصرونه باز شه و عادت کنی که همه ی میان وعده هات رو بخوری، سعی میکنم که هر دفعه یه طرح جدی برای چیدمان عصرونه هات بچینم که ترغیب بشی به خوردنخجالت اینقد که این خوشگله جلوی خودمو گرفتم که همش و نخورم خجالت

 

اینجا سرزمین شادی ست و پسر ما در حال ترکوندن و خالی کردن تمام انرژیش توی وسایل بازی، مامان و آقای پدر هم همراهی میکنن باهاش خندونک البته تا جایی که بشه خنده

 

 

 

 

روزای خوب زمستون و خرید زمستونی و آخرش هم یه شام خوب توی رستوران مورد علاقه شما و ماهی هاش که شما رو اینجوری مسحور خودشون کردنبوس

 

وقتی آقای پدر پاشو میذاره توی خونه، شما اینجوری با یه نخ نامریی بهش وصل میشی، کنارش میشینی و با وسایلت بازی میکنی، با هم ساز میزنین با هم آواز میخونین با هم تلویزیون میبینید و ...کلن میشین یک روح در دو بدن. در همین حال شما کاشف به عمل میای که برگه های نت هم قابلیت قطار شدن دارن و این میشه حال و روز آقای پدر در حال ساز زدنعینک

 

 

پسرم مهمون دعوت کردی به خونه، وقتی باباجون از سرکار اومد، بهش تعارف کردی "بیا تو بشین" بعدش هم کلی از کارات واسش تعریف کردی و دوتا کتابُ واسش خوندی، یه دسته طناب رو بردی جلو باباجون و پرسیدی "اسم شما چیشه؟" و بعد هم من از شما پرسیدم و شما برای اولین بار اسم و فامیلت و گفتی "کیشا تبیانیان"

 

خدا رو شکر این یکی قطار جون سالم از  دستت به در برده، یعنی در واقع جایی نداره واسه خراب شدنخندونک

 

گفتم روش های جدیدی برای طبل زدن و تنبک زدن پیدا میکنی، نگفتم چشمک

 

بعد یه تمرین سخت و طولانی حالا انگشتات و ریلکس میکنی خندونک شما خیلی کارت درسته آقا بغل

 

دفعه پیش پیتزای خیلی خوبی از کار دراومد که باعث شد من و شما دوباره دست به کار بشیم و یه غذای خوب دیگه درست کنیم، ایندفعه اما اسنک درست کردیم که خیلی هم بهتر از قبلی شد، داریم حسابی پیشرفت میکنیم فک کنم باید به فکر زدن یه رستوران باشیمسوال موافقی آیا؟

 

 

من و شما همچنان به فعالیت آموزشی مون ادامه میدیم، کتاب میخریم کارت و سی دی میخریم و با هم تمرین میکنیم، البته شما خودت خیلی چیزا را پیش پیش بلدی، کتاب جدید که مورد توجه ی شما قرار گرفته کتابیه که غذای حیوونارو توش معرفی میکنه به نامه "غذای حیوونا چیه؟"، شما خیلی کتاب رو دوست داری و کم کم داری شعرهاشو از حفظ میشی، با خودت میخونی " آی حلزون پیچ پیچ غذات چیه کلم پیچ..."

بعضی وقت ها به حرفایی میزنی و یه کارهایی میکنی که من یه لحظه شک میکنم که چند سالته، تکه کلام بامزه ت این روزا اینه که میگی " هنوز مونده "  مثلا وقتی بالا هستیم و موقع خداحافظی مامان جون و بوس میکنی میدویی میگی "باباجون هنوز مونده!!!" یا بهت میگم "خوابالو پاشو از خواب" که توی همون عالم خوابالودگی میگی "هنوز مونده!!!" واقعا تو چند سالته کیارش!!!تعجب

علاقه به طبل زدن حتی خودشو توی سطل ماست هم نشون میده، البته استفاده های بهینه ی دیگه ای هم دارهخندونک

 

 

29 ماهگیت مبارک پسر خوب من

عشق و حالش واسه ما و دایره دنبکش از شمامحبت

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)