12 ماهگی کیارش

عشق مامان اولین روز 12 ماهگیت رفتیم پیش آوین کوچولو، چقدر دخمل نازی شده مامان خیلی دوسش داره، کلی با اسباب بازیای آوین بازی کردی و با عمو مهدی هم که رفیق شدی هی مينداختت بالا و شما هم غش ميكردي از خنده، نگاه كن چجوري نگات ميكنه اين دختر 

توي تولد 8 سالگيه یلدا جون واسيه رسيدن به عمو ابوالفضل 7-8 قدم راه میرفتی و همگیه ما کلی ذوق ميكرديم از راه رفتنت، در راستاي كم نياوردن از سروش و یلدا كه رو تخت بازی می كردن تو هم با زحمت فراوان خودتو ميكشيدي بالای تخت و ميرفتي كنارشون مينشستي

الهی من فدای شما پسرگلم بشم... تمام دندونات تو پیلست و شما چند روزی اصلن غذا نخوردی، پسرم مثل همیشه قوی باش، ایشالا زودتر دندونات در میاد و راحت میشی.

واسه ي تولد آقاي پدر مامان كلي برنامه سورپرايزي چيده بود تا يه تشكر حسابي از آقاي پدر بكنيم شما هم سنگ تموم گذاشتی و پايه شدي با مامان، از تهران تا ورامین بزن و بکوبی راه انداختيم بيا و ببين، یعنی پسر انقد پدر دوست؟؟؟!!!!

اینجا خیلی جنتلمنانه خوابیدی...

اینجا خیلی عجق وجقی خوابیدی...

اینجا هم که یه خواب ریلکس...

اینجا اتاق تارا جونه، شما هم که کلی خوشحال از این همه اسباب بازی جديد، تارا جون به مناسبت طراحی و چیدمان جدید اتاقش مارو یه سنتور خوشگل مهمون کرد شما هم با دست زدن همراهیش كردي:)))

کیارش من همیشه به تارا جون میگم، بهت افتخار می کنم... چون تو همه زمینه ها موفقه، تو درس که همیشه شاگرد اوله و تو مدرسه همه ازش راضین و تو همه کارا داوطلب، از مجری گری تو همه مراسم بگیر تا اول شدن تو انتخابات شورا، تو موسیقی هم که به گفته استاد سنتورش بعضی آهنگارو حتی بهتر از خودش میزنه و کلی هم طرفدار پیدا کرده و تو مراسم های مختلف میره و افتخاري براشون سنتور میزنه، کلاس زبانم که میره و با نمره های عالی ترمارو پشت سر ميذاره، تو ورزش هم که تا مسابقات کشوری تنیس رفته ایشالا همینطور همیشه موفق باشه، کلا دخترمون خیلی ماهه عشق خالشه، آقا کیارش شما هم یاد بگیررررر...

کیارش به وقتش روروئکتو سوار نشدی، حالا بعد از راه افتادن ميخواي سوار شي !!!؟؟؟ اونم این مدلی!!!

حاج آقا کیارش هستن ایشون

اي پسر عشق بستنيه من

عمو ابوالفضل یه پیشنهاد وسوسه انگیز بهت داد...  کیارش دوست داری رانندگی کنی؟؟؟...   نه انگار شما حسابی واردی!!! دستای توپول کوچولوتو گذاشتی رو فرمون و گرفتیش... ولم نمی کنی بابا پسر تموم شد پیاده شو... خیلی خوش گذشته بهت؟؟؟

دقیقا 11 ماه و 13 روزت بود که به عشق آهنگای گوشی باباجون قشنگ راه رفتی، آفرین پسرم دوست دارم خیلی زیادددددددددد

حالا ديگه عجيب ترين و سخت ترين نقاط خونه به دست شما داره كشف ميشه، اصلن هم از پاي نمينشيني و از هيچ تلاشي دريغ نمي كني افرين پسرم همينطور به تلاشت ادامه بده

کیارش یه روز رفتیم سمنان، شهری که مامان کلی خاطره های خوب داره ازش چه زمان دانشجویی با دوستای خوبش و چه زمانی که تازه با آقای پدر زندگیمونو شروع کرده بوديم، با همراهی خاله مهرانه کلی رفتیم گشت و گذار و یاد گذشته ها کردیم، خاله مهرانه هم که حاضر نبود یه لحظه شمارو از خودش جدا کنه، به پیشنهاد خاله مهرانه رفتیم و لباس تولدتو از اونجا خریدیم منم یه عکس خوشگل ازت گرفتم و فرستادم برای رفیق شفيقت پرشین تون...

به خاطر شما میز تلویزیونو عوض کردیم ولی انگار شما دست از سر این یکی هم بر نمیداری تازه این جاهای بهتری داره، اينطوره آيا؟؟؟ 

امروز 9 شهریوره... کیارشم 1 ساله شدی

تولدت مبارک عشق من

پسرم من و بابا خیلی دوست داریم و شما بهترین هدیه خدا جون به ما هستی

امیدواره از شما خوب مراقبت کنیم و قدر این هدیه عالی و بدونیم

یه عالمه بوس از اون لپای خوشگلت عزیز دل مامان و بابا

خدا جونم مرسی که این پسر خوب و گل و دادی به ما

وقتي كه عکسای 12 ماهگیتو گرفتم دیدم چقد موهات بلند شده، با آقای پدر تصمیم گرفتیم ببریمت آرایشگاه، خودتم که خیلی عجله داشتی آخه اولین بار بود که می رفتی آرایشگاه مردونه اونم به صورت حرفه ای با کیف لوازم مخصوصت که برداشته بودی و حالا ندو كي بدو...

بعد از آرایشگاه هم رفتیم پیش مامان جون اینا یه تولد کوچولو برات گرفتیم تا بعدا یه جشن حسابی بگیریم... الهی فدای موهای خوشگلت بشم من الهی