آقا کیارشآقا کیارش، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

عشق ما کیارش

4 ماهگی کیارش و اولین روز برفی+اولین شب یلدا

1392/8/21 15:25
نویسنده : مامان و بابا
2,301 بازدید
اشتراک گذاری

کیارشم کلن توی شیر خوردن خلاقیت زیادی از خودت بروز میدی! :))) یه وقتایی رو مامان می خوابی تو چشمام نگاه می کنی، انگار که با نگاهت داری باهام حرف می زنی من عاشق اون چشماتم ...عادتت شده روی بابا می خوابی و خوابت میبره خیلی باحاله...

 

16 آذر بردیمت برای ختنه، دکتر پناه جراحیت کرد، تمام مدت جراحی من پاهای توپولتو نگه داشته بودمو بابا باهات بازی میکرد، خیلی پسر آقایی بودی اصلا گریه نکردی تو یه مردی مررررررررررررررررررررد...

عمه مهدیه جون خیلی سفارشتو به دکتر کرده بود، مرسی ازش،

 خاله لیلاتم  برات یه گل خوشگل گرفته بود طفلی موقع عمل کلی استرس داشت، خاله بهنازم که کلن همیشه همراهمونه همیشه کمکمونه مرسی از هر دوتاشون،

همینجا هم از طرف خودمو خودتو اقای پدر، از مامانیو بابایی کلی تشکر میکنم که همیشه کنارمونن و واسمون کلی سنگه تموم میذارن اخه شما دیگه چرا،  چرا کادو اخه ؟؟؟

مامان جون و بابا جونم اومدن خونه مامانی اینا دیدنت و برا اینکه انقدر پسر خوبی بودی واست کادو هم اوردن

 

اینم عکس لوپوت بعد از عمل تو خونه ی مامانی

 

 

پسر گلم، من و بابات 19 اذر عروس و داماد شدیم، با هم شدیم، هر سال یه جشن کوچولو میگیریم مامان جون و بابا جون و عمو حسین و عمه الهام اینا و عمو احسان اینا توی این روز خوب با ما بودن و تو هم حسابی کادو گرفتی 

آخری هم که اولین خنده قهقهانتو سر دادی که کلی ما رو ذوق مرگ کردی، یه عالمه فیلم گرفتم ازت .فیلم خنده خوشگلت کلی طرفدار پیدا کرد عزیز دل مامان

 

 

کیارش تو عشقه عمو حسینی، هر جا میره نگاهت دنبالشه، سرتو می چرخونی دنبال صداش میگردی

 

 

 26 آذر اولین روز برفیه که دیدی انقدر برف بازی کردی که خسته شدی و خوابیدی...خنده

 

 

اینجا یه عکس باحال از شما و تارا و بابایی، اخه پسر چرا دهنتو اینجوری کردی :)))

 

 کیارشم امسال اولین شب یلدات همزمان با تولد تارا جون شد تارا 11 ساله شد خاله لیلا خیلی زحمت کشیده بود و به ما هم که خیلی خیلی خوش گذشت...

 

 

 

 

خاله لیلا و عمو باقر و تارا جون

 

بابایی و مامانی و خاله بهناز

 

ببین چجوری میخوابی من عاشق این خلاقیت ذاتیتم که توی خواب اینجوری بروز میکنه :)))

 

 

 تازه یه کار جدید یاد گرفتی پاهاتو میاری بالا و با دستای توپولت پاهاتو میگیری اینقده خوردنی میشی اینقده خوردنی میشی که نگو :)

پسرکم اینجا تولد 4 ماهگیته بازم خاله بهناز کلی ذوق به خرج داده، یه بوس گنده خاله بهناز از طرف من و پسرم

الهی من فدای تو پسرخوبم بشم که با اینکه واکسن 4 ماهگی زده بودی این همه تب و درد هم داشتی ولی هنوز جنتلمنانه به روی خودت نمیاری

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

بهناز
5 مهر 92 13:10
الهی خاله فدای تو پسر آقا بشه خیلی آقایی جیگرمن
بابایی و مامانی
13 آبان 92 18:02
قربون تو پسر گل بریم ما عاشق شما هستیم آقا توپولی
خاله لیلا
15 آبان 92 23:33
عزیزم وجودت مانند برفهای شب یلدا پاک و عمرت مثل شب یلدا طولانی عزیز دلم