خونه تکونی کیارش
پسرم شما شدی عصای دست مامان، چه کمکی دارم توی خونه تکونی امسال، به به، الهی من فدای دستای توپولت بشم مادر که اینجوری داری به من کمک میکنی...
کیارش خدایی هر کاری که میخواستم انجام بدم مدت مدیدی طول می کشید... مثلا همین تمیز کردن کمد شما... مگه میومدی بیرون... تازه یه جای جدید برای بازی و شیطونی گیر آورده بودی ول کن هم نبودی والا... بعد اینکه کلی بازی کردی تازه این میله توسط شما کشف شد و ماجرا از سر...
عزیزم فدای این دقتت بشم من... آخرش مهندسی من میدونم
ورزشکارم که هستین شما! وزنه بردارین؟؟؟ تو چه وزنی اون وقت؟؟؟
کیارش وسطای خونه تکونیمون موهای شما هم یه خونه تکونی اساسی شد موهات دیگه خیلی بلند شده بود همین جا می تونی قبل و بعد از خونه تکونیِ موهات رو ببینی
پدر و پسر پا به پای مامان دارن کمک میکنن تا امسال من توی خونه تکونی کمتر خسته بشم آقا کوچولو شما الان میخوای چی کار کنی، بالای کمد رو دستمال بکشی؟ یا میخوای ببینی بالای کمد چه خبره؟
نخیررررررررررر... پسر میره رو نردبون پدر هم آهنگ می زنه و پسر اون بالا میرقصه... اینه کمک پدر و پسر به مامان!!؟؟؟ من از شما میپرسم؟؟؟ اینه؟؟؟
میدونی پسر جان این روش که شما پیش گرفتی واسه تمیز کردن، احتمالا به شکستن میز اتو ختم میشه من میگم شماخسته شدی یه خرده استراحت کن
آره آره اینم یه راهشه اینجوری فک کنم کمتر آسیب ببینه
کلا تو روزای خونه تکونی شما بیشتر از همه کیف کردی... با هر وسیله ای که تا حالا جلو دستت نبود کلی بازی کردی آخه میز اتو انقد باحاله واقعا که من نمیدونستم! از ددر برگشتیم رفتی رو میز نشستی و شکلاتت رو اونجا خوردی... میز غذا هستن ایشون؟؟؟
خوشحال از اینکه کشوهای دراورت رو برداشتیم دوییدی رفتی توش بازی کردی...
مرسی پسرم که امسال با مامان همراهی میکردی، کمکم میکردی، وسطای کار خستگیمو درمیاوردی، با یه لبخند کوچولو با یه لوس بازی مخصوص خودمون دو تا، با یه بوس کوچولو... درسته که امسال با وجود شما یه خرده کارا کندتر از حد معمول پیش رفت، ولی حضورت خیلی خیلی انرژی بخش بود... مرسی عزیز دل مامان
مامان هم برای تشکر از شما، برات یه عالمه اسباب بازی خرید که تو این ایام حسابی سرت رو گرم کرد...