دیدار نوروزی کیارش و آوین
به به... ببین کی اومده خونه ی ما عید دیدنی... خوش اومدی آوین کوچولو
کیارش جونم شما خیلی خوشحال شدی از این که دوست جونت پیشته، نمی دونی شما دوتا چقدر با هم بازی کردین انقد که تمام مدت ما به شما نگاه میکردیم و از شیطونی های دوتایی تون کلی میخندیم
این تمساح بیچاره هم شده موتور شما، سوارش میشدین و دِ برو که رفتین حالا کجا؟ من واقعا نمیدونم، تازه قبولم نمیکردین که من کنارتون وایستم ببین با چه جدیتی منو کنار میزنی :))) بعدشم دیدین که موتورتون جواب نمیده تصمیم گرفتین پای پیاده برین به طرف مقصدتون!!! یه لحظه ازتون غافل شدیم دیدیم شما رفتی درو باز کردی که بری بیرون آوینم پشت سرت!!! ما مونده بودیم بخندیم یا بیایم درو ببندیم
انگار آوین جونی از تمساح شما خیلی خوشش اومده، فک کنم یه دلیلی داره ;)
ای خاله جیگرتو بخوره ببین چه خنده ی خوشگلی داره این دخمله
حالا که نتونستین با هم دیگه برین بیرون، افتادین به رقصیدن، چه هماهنگم میرقصین جوجه ها
کیارش نگاه کن آوین خانوم هم از طرفدارای این حرکته
میدونی که هر دیدی بازدیدی داره به همین دلیل ما هم چند روز بعد رفتیم خونه آوین کوچولو عید دیدنی، شما دو تا هم از همون اول دوباره دست به کار شدین و این دفعه خونه ی خاله پرستو رو کن فیکون کردین، آوین کوچولو هم همه ی اسباب بازی هاشو با شما تقسیم کرد.
آوین جونی کلا سواری و دوست داره... اسب سواری... تمساح سواری
با این اسباب بازی آوین حسابی سر و صدا راه انداختین ما هم حرفی واسه گفتن نداشتیم!!! یعنی کاری از دستمون برنمیومد
شما هم هیچ جوری آوین و ول نمیکنی هی بغل و بوس، خوب دوسش داری... دوست جونته
ولی انگار آوین از این همه اظهار محبت مستاصل شده
حالا دلیل این همه علاقه ی آوین به تمساح شما مشخص شد... چون خاله بهناز یه دونه تمساح صورتی هم واسه آوین جونی خریده دقیقا مثه همونی که برای شما خریده ...
جیگر شما دو تا خوشگل و برم من که انقد ماهین و گلین... عشقای ماها هستین... مرسی خداجون